دلم برایت تنگ می شود ،
زندگی آرام است،مثل آرامش یک خواب بلند
زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ
زندگی رویایست،مثل رویای یک کودک ناز
زندگی زیباست،مثل زیبایی یک غنچه ی ناز
زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست
زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه ی دست پدر است
زندگی مثل زمان در گذر است
زندگی آب روانی است روان میگذرد..
آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد.
شب است و هوای کم و بیش سرد بهاری.
نسیم خنکی می وزد.
میگویند لیله الرغائب است.
به آسمان می نگرم.
ستاره هایی در دل آسمان. آسمانی سیاه.
خدایا امشب چیست و چگونه است که میگویند مستجاب میکنی همه را. چگونه است که همه امشب دست بر دعا و نماز برداشته اند و آرزو میکنند. مگر تو قبلا هم نبودی! بودی بودی میدانم ما نمیدانستیم. مایی که گاهی اوقات یادمان می افتد خدایی نیز داشته ایم. وای برما که تا دردی نکشیم یادی از تو نمیکنیم. بی انصافیست...
خدای من امشب زمین حالی دیگر است. همه دستی رو به تو دراز کرده اند. دستی را خالی برنگردان...
امشب از اون شباست که میگن کم نذار و هرچی میخای و تو دلت هست در گوش خدا بگو...
از زندگی نا امید نیستم...
چون آن خدای که بخاطر لبخنددادن به گلها، آسمان را میگریاند،
حتماروزی برای "لبخند" من هم کاری خواهد کرد...
نوزیک و تنظیم : مرتضی پاشایی - طراح کاور : شاهین دلیوند
ترانه ســُرا : مهرزاد امیرخانی
[ تقدیم به بنیامین بهادری عزیز ]
متن آهنگ بغض
مرتضی پاشایی : این آهنگ رو تقدیم میکنم به بنیامین بهادری عزیزم
بغضم گرفته وقتشه ببارم چه بی هوا هوای ِ گریه دارم
باز کاغذام باتو خط خطی شد
خدا این حس و حال و دوست ندارم
باز دور پنجره قفس کشیدم دوباره عطر ِ تو نفس کشیدم
قلم تو دستت ِ من پر از سکوت ِ
دوباره از ترانه دست کشیدم
باز خاطرات ِ تو همین حوالی ِ حالم همین ِ و یه چند سالیه
جای ِ تو خالی ِ
جز تو تمام ِ شهر میدونن حالم و مثل ِ کبوترم که سنگ ِ آدما
شکسته بالمو
موزیک : مرتضی پاشایی
ترانه ســُرا : مهرزاد امیرخانی
متن آهنگ روزهای سخت
بارون صدایِ احساسه
نم ِ بارون چشاتو می شناسه
تورو از دست دادم
توو یه لحظه آدم دنیاشو می بازه
تلخ ِ سکوت ِ این خونه
آخه غیر از خدا کی می دونه
توو دلم آتیشه
با تو بهتر می شه حال ِ این دیوونه
این روزا سخت تر از اونه که باور کنی
مگه میشه با یه خاطره سر کنی
تو می دونی من چیزی نگم بهتره
توو دنیا کی از ما عاشق تره
اینقدر دوست دارم یه کسی رو داشته باشم که
وقتی ناراحتم کنارم باشه
وقتی گریه می کنم در اغوشم بگیره
وقتی از زندگی نا امیدم بهم امیدواری بده
وقتی میبینه کنار یه پسریم میاد کنارم که کنار اون نیاشم و غیرتی بشه
خییییییییییلی دوست دارم
کاش می شد نه?
به شعله های آتش خیره شده ام. نقش غمگین چشم هایت سرخی آتش را سرخ تر و داغیش را سوزاننده تر کرده. چه آتشی بر دلم زد غربت رفتنت امروز! فردا که همه ی آتش ها سرد شوند گرمی کلامت آرزویم است
هے غـَریبــﮧ
شـَب ِ عـَروسے کـت و شـَلوار ِ سیــآهش رآ بـﮧ او بپـُوشــآט
رنـگ ِ سیــآه بـﮧ مـَـرد ِ مـَـטּ خـیلے مے آیـَد
بـَند ِ کـِروآتـش رآ خـُـودت سـِفت کـُـטּ
ایــטּ کــآر رآ دوسـت دآرد
وقـتے دستــآنت رآ مے گیــرد
خـُـودت رآ در آغـُـوش ِ او بے انـدآز
بــآ ایــטּ کــآر احســآس ِ آرآمـِش مے کــُند
زَحمـَت ِ تــآج ِ عـَروس رآ نــَکش
سـَلیقـﮧ اش رآ خـُـوب مے دآنـَم
ڪآشــ گاهـے وقتـآ،
خُـבا اَز پُشتـہ
اوטּ ابـرآ میومـَב بیروטּ..
و בآב مْیـزב:
آهآآآآآآآے בُخـ ــتَر
بگیر بشْیـטּ سر ِ جـْآتــ..
اینقَـב ِ غـُر نـزטּ..
هَمینہ ڪِہ هَســ.
بـَعد یہ چشمَڪــ میــزَבُ،
آروم تـوےگوشَمــ مےگُفتــ:
هَمہ چـے בُرسْتــــ مْیشـ ـ ـ ـہ